wort dictionary
FADE

mitmachen

schwaches Verb

۱. شرکت کردن در

[hat]; Kurs, Ausflug usw.

۲. همکاری کردن (در)، مشترکاً انجام دادن

[hat]; itr.; (bei einer Arbeit usw.)

عبارات کاربردی:

من که نیستم، من یکی را قلم بگیرید، دور من یکی را خط بکشید/ خیط بکشید

da mach ich nicht mit (ugs.)

۳. همراهی/ مساعدت/ یاری کردن، راه آمدن

[hat]; itr. (Wetter usw.)

عبارات کاربردی:

پاهایم دیگر نا ندارد، دیگر نمی توانم

meine Beine machen nicht mehr mit

۴. (سختی) کشیدن؛ (بلا) سر کسی آمدن

[hat]; tr.; (durchmachen)

مثال‌ ها:

در جنگ سختی ها کشیده/ بلاها سرش آمده

er hat im Krieg viel mitgemacht

۵. متابعت کردن (از مد)

[hat]