meinetwegen
kausal۱. به خاطر من، محض خاطر من
wegen mir, mir zuliebe
مثال ها:
به خاطر من احتیاجی نیست به خودت زحمت بدهی
meinetwegen brauchst du dir keine Mühe zu geben
۲. باشد، من حرفی ندارم؛ [شدیدتر:] به من مربوط نیست، هر غلطی می خواهد بکند
von mir aus
مثال ها:
باشد (هر قدر دلش خواست بماند)
meinetwegen (kann er bleiben, solange er will)
(از نظر من) مانعی ندارد!
meinetwegen!
۳. بگوییم، مثلاً (بگوییم)
zum Beispiel