lieb
Adjektiv۱. محبت آمیز، لطف آمیز، با محبت، صمیمانه
Brief usw.
(در پایان نامه ها) با سلام های صمیمانه
liebe Grüße
۲. با محبت، مهربان، با ملاطفت، دوست داشتنی
(liebevoll, freundlich)
به بچه ها خیلی محبت دارد/ می کند، با بچه ها خیلی مهربان است
er ist sehr lieb zu/ mit den Kindern
می تواند آدم بسیار با محبتی باشد
er kann sehr lieb sein
۳. لطف کن و ...، محبت بفرما و ...؛ بی زحمت، لطفا
sei so lieb und ...
لطف کردید، ممنونم
das war lieb von Ihnen
خیلی لطف دارید!
das ist sehr lieb von ihnen!
لطف کن و پنجره را باز کن!
sei so lieb und mache das Fenster auf!
۴. نازنین، ناز [عا]
(reizend, sympathisch)
آدم نازنین
ein lieber Kerl
راستی که پسر نازنینی است
er ist wirklich ein lieber Junge
۵. خوب، معقول
(brav, artig)
بچه ی خوبی هم بودی؟
warst du auch lieb?
۶. عزیز، گرامی، ارجمند، محترم
(teuer, geliebt)
میهمانان عزیز ما
unsere lieben Gäste
اگر جانت را دوست داری، اگر جانت برایت عزیز است
wenn dir dein Leben lieb ist
ماریای عزیز(م)
liebe Maria (im Brief)
سرور گرامی/ دوست ارجمند آقای مایر، آقای مایر عزیز
lieber Herr Meier (im Brief)
۷. من بدم نمی آید/ بیشتر می پسندم/ ترجیح می دهم که
es wäre mir lieb, wenn
من این کار را (از همه) بیشتر ترجیح می دهم/ با این کار (از همه) بیشتر موافقم، این کار بیشتر (از همه) باب طبع من است
das ist mir viel lieber/ am liebsten
۸. با دلسوزی، دلسوزانه؛ با مهربانی، با ملاطفت
adv. (liebevoll)
۹.
برای کسی خودشیرینی کردن/ دم تکان دادن، دل کسی را به دست آوردن، خود را نزد کسی جا کردن
sich bei jdm. lieb Kind machen (ugs.)
خیلی خوشحالم که شما می آیید
es ist mir sehr lieb, dass Sie kommen
ای وای!، ای داد!، خدای من!، نه بابا! (در موقع تعجب و ترس)
du lieber Himmel!; du liebe Zeit!
خداوند
der liebe Gott
۱۰. علاقه داشتن، دوست داشتن
lieb haben
۱۱. دل بستن، (رفته رفته) علاقه مند شدن، محبت پیدا کردن
lieb gewinnen
Grammatik
POSITIV | lieb |
KOMPARATIV | lieber |
SUPERLATIV | am liebsten |