leugnen
schwaches Verb۱. انکار کردن، منکر شدن؛ منکر چیزی بودن؛ حاشا کردن؛ نفی کردن
[hat]; tr.
مثال ها:
وجود خدا را انکار کردن
die Existenz Gottes leugnen
منکر آن است که/ انکار می کند که آن مرد را می شناسد
er leugnet, den Mann zu kennen
منکر آن بود که مقصر است/ مرتکب این جرم شده است
er leugnete seine Schuld/ die Tat
کسی منکر ذکاوت او نشده است، کسی هوش او را نفی نمی کند
seine Intelligenz hat niemand geleugnet
انکار نمی کنم که، اذعان می کنم که
ich kann/ will nicht leugnen, dass
انکار نمی توان کرد که، محرز این است که
es lässt sich nicht leugnen/ es ist nicht zu leugnen, dass
متهم انکار می کرد که ماشین را دزدیده است
der Angeklagte leugnete, das Auto gestohlen zu haben
۲. همه چیز را انکار کردن، منکر همه چیز بودن
[hat]; itr.