leiten
schwaches Verb۱. سرپرست چیزی بودن، سرپرستی چیزی را بر عهده داشتن؛ مدیر/ رئیس چیزی بودن
[hat]; tr. (Betrieb, Abteilung usw.)
سرپرست این هیات نمایندگی کیست؟
wer leitet die Delegation?
سرپرستی بخشی را/ گروهی را به عهده داشتن
eine Abteilung/ eine Gruppe leiten
۲. گرداندن، اداره کردن؛ ریاست چیزی را بر عهده داشتن، رئیس [جلسه و غیره] بودن
[hat]; tr. (Diskussion, Versammlung usw.)
۳. رهبری کردن، رهبر چیزی بودن، رهبری چیزی را بر عهده داشتن
[hat]; tr. (Orchester usw.)
۴. داور [مسابقه ای] بودن، داوری[مسابقه ای] را بر عهده داشتن
[hat]; tr. (Fußballspiel usw.)
۵. هدایت کردن، فرستادن
[hat]; tr. (irgendwohin)
آب را به داخل حوضی هدایت کردن
Wasser in ein Becken leiten
۶. پیروی کردن از؛ چیزی را مبنا قرار دادن
sich leiten lassen von
۷. هدایت کردن، عبور دادن؛ هادی/ رسانا بودن (گرما و غیره) (فیزیک)
[hat]; tr.; itr.
مس هادی خوبی است
Kupfer leitet gut