laufen
starkes Verb۱. دویدن، به دو رفتن، دوان دوان رفتن
[ist]; rennen
از تو تندتر می دود
er läuft schneller als du
دوان دوان/ به دو وارد خانه شدن
ins Haus laufen
دوان دوان از خیابان گذشتن
über die Straße laufen
مسابقه(ی دو) گذاشتن
um die Wette laufen
اسب را دواندن
das Pferd laufen lassen (im Rennen)
ول کردن، آزاد کردن
laufen lassen
(کلی/ مدت ها) دنبال چیزی دویدن/ گشتن/ دوندگی کردن
(lange) nach etwas laufen ugs.
۲. دویدن
[ist/hat]; Strecke usw.
در دوازده ثانیه صد متر دویدن
100 Meter in 12 Sekunden laufen
۳. (بازی)کردن؛ سواری کردن
[ist/hat]; (Ski, Rollschuh usw.)
اسکیت کردن، اسکیت بازی کردن
Schlittschuh laufen
اسکی بازی کردن
Ski laufen
۴. راه رفتن؛ پیاده رفتن؛ [نیز:] پیاده روی/ راهپیمایی کردن
[ist]; (zu Fuß gehen)
بچه ی ما دیگر می تواند راه برود
unser Kind kann schon laufen
این یک خرده راه را پیاده هم می توانیم برویم
das kleine Stück können wir auch laufen
تا آنجا پیاده تقریبا یک ساعت راه است
man läuft etwa eine Stunde bis dorthin
ما در مدت مرخصی خیلی پیاده روی کردیم
wir sind im Urlaub viel gelaufen
پیاده بریم یا با اتوبوس؟
wollen wir laufen oder den Bus nehmen? (fahren wir mit dem Bus oder wollen wir laufen?)
پیاده رفتن
zu Fuß laufen
پاشنه ی کفشت در اثر راه رفتن زیاد سوراخ شده است
du hast dir ein Loch in die Schuhsohle gelaufen
از بس که راه رفته ام خسته شده ام/ نا ندارم [عا]
ich habe mich müde gelaufen u.Ä.
۵. کار کردن؛ [نیز:] روشن بودن؛ گشتن؛ رفتن
[ist]; (Maschine, Gerät usw.)
موتورش خوب کار می کند
der Motor läuft gut
ساعت دوباره کار می کند
die Uhr läuft wieder
بگذار دستگاه کار کند/ روشن باشد، دستگاه را روشن بگذار
lass das Gerät laufen
نوار دارد می گردد
das Band läuft
این اتومبیل تازه دو هزار کیلومتر کار کرده است/ رفته [عا]
der Wagen ist erst 2000 km gelaufen
این موتورسیکلت بیشتر از هشتاد نمی رود/ سرعت ندارد
das Motorrad läuft nicht mehr als 80
موتور را روشن گذاشتن
den Motor laufen lassen
۶. ریختن؛ روان/ جاری/ سرازیر بودن
[ist]; Flüssigkeit
آب دارد (از ظرف بیرون) می ریزد
das Wasser läuft (aus dem Behälter)
از زخم خون می آمد/ راه افتاده بود/ جاری شده بود
das Blut lief aus der Wunde
اشک از چشمان بچه جاری بود
dem Kind liefen die Tränen aus den Augen
زکام دارم
meine Nase läuft
آب داخل وان (حمام) ریختن
Wasser in die Wanne laufen lassen
بگذار آب بریزد (توی وان)، آب را باز بگذار (تا وان پر شود)
lass das Wasser (in die Wanne) laufen
۷. آب دادن، چکه کردن
[ist]; (Gefäß, Wasserhahn usw.)
۸. پیش رفتن، جریان داشتن؛ در جریان بودن؛ گذاشتن؛ برگذار شدن؛ در دست اقدام بودن
[ist]; (im Gang sein, vor sich gehen)
قضیه به بهترین وجه پیش می رود/ در جریان است
die Sache läuft bestens
امتحان چطور گذشت/ چطور برگذار شد؟
wie ist die Prüfung gelaufen?
تقاضانامه ی من در جریان است/ در دست اقدام است
mein Antrag läuft noch
موضوع خاتمه پیدا کرده است
die Sache ist gelaufen
آنجا وضع خراب است/ هیچ کس به هیچ کس نیست، خر تو خر است
da läuft nichts! ugs.
اوضاع و احوال چطور است؟ چطور می گذرد؟
wie läuft es denn so? ugs.
۹. نشان داده بودن؛ نمایش داده شدن؛ روی صحنه بودن
[ist]; Aufführung
آن فیلم را حالا در سینماها نشان می دهند
der Film läuft schon in den Kinos
آن نمایشنامه یک هفته ی دیگر هم روی صحنه خواهد بود
das Stück läuft noch eine Woche
در این سینما چه فیلمی را نمایش می دهند؟
was läuft in diesem Kino?
۱۰. جریان/ ادامه داشتن، در جریان بودن
[ist]; (Ermittlungen, Prozess usw.)
۱۱. اعتبار داشتن، معتبر بودن؛ به قوت/ به قوه ی خود باقی بودن
[ist]; (Gültigkeit haben)
قرارداد فقط تا پایان سال معتبر است
das Abkommen läuft nur noch bis zum Jahresende
۱۲. گذشتن؛ کشیده شده بودن؛ امتداد داشتن؛ گشتن
[ist]; (Weg, Linie usw.)
این راه از میان جنگل می گذرد
die Straße läuft durch den Wald
طناب از روی یک قرقره می گذرد
das Seil läuft über eine Rolle
آن دو خط به موازات هم کشیده شده اند
die beiden Linien laufen parallel
گشتن/ در حرکت بودن به دور؛ دورادور چیزی کشیده شدن
laufen um
۱۳. به اسم کسی بودن (حساب، ماشین و غیره)
[ist]
ماشین به اسم من است
das Auto läuft auf meinen Namen