wort dictionary
FADE

kühl

Adjektiv

۱. خنک، سرد

(Abend, Bier usw.)

مثال‌ ها:

چیزی را در جای خنکی نگهداری‌کردن

etwas kühl aufbewahren/ lagern

هوا نسبت به‌فصل سرد است/ بیش از حد خنک است

für die Jahreszeit zu kühl

دارد سردم می‌شود

mir wird kühl ugs.

هوا نسبت به‌فصل سرد است/ بیش از حد خنک است

für die Jahreszeit zu kühl

دارد سردم می‌شود

mir wird kühl ugs.

۲. سرد، خشک، بی احساس؛ به سردی، با سردی

(Atmosphäre, Verhalten usw.; adv.)

مثال‌ ها:

کسی را به سردی پذیرفتن، با کسی سرد برخورد کردن

jdn. kühl empfangen

Grammatik

POSITIVkühl
KOMPARATIVkühler
SUPERLATIVam kühlsten