kosten
schwaches Verb۱. ارزیدن، قیمت داشتن، قیمت چیزی ... بودن/ شدن، خرج/ هزینه ی چیزی ... شدن؛ خرج داشتن، خرج برداشتن، درآمدن
[hat]; (einen bes. Preis haben)
(قیمت) این کتاب بیست یورو است
das Buch kostet 20 Euro
(قیمت) این صابون چند است/ چقدر است؟
was kostet/ wie viel kostet die Seife?
(قیمتش) روی هم شش مارک می شود
das kostet zusammen sechs Mark
کرایه ی اتاق شبی دویست مارک بود/ می شد
das Zimmer kostete pro Nacht 200 Mark
کار ارزانی نیست، این کار ارزان درنمی آید/ کم خرج برنمی دارد
das kostet nicht wenig
خرجش دو برابر خواهد شد، دو برابر خرج برخواهد داشت
das wird noch einmal so viel kosten
پرسیدن عیب نیست (خرجی ندارد)!
Fragen kostet nichts!
به هر قیمتی که شده
koste es, was es wolle auch fig.
(در کار) صرفه جویی نکرد، دست و دل بازی کرد
er ließ es sich etwas kosten
۲. خرج برداشتن برای، تمام شدن برای؛ خرج گذاشتن روی دست؛ آب خوردن برای [عا]
[hat]; jdn. etwas kosten (Kosten verursachen)
برایم خیلی گران تمام شد/ خرج برداشت
das hat mich viel gekostet
این ساختمان یک میلیون برایش خرج برداشت
das Haus hat ihn eine Million gekostet
ساختمان (ساختمان سازی) یک عالمه خرج روی دست ما گذاشته (خرج برداشته است)
der Hausbau hat uns ein Vermögen gekostet
۳. گرفتن؛ بردن؛ ایجاد کردن برای، (به همراه) داشتن برای
[hat]; jdn. Zeit, Mühe kosten u.Ä.
این کار دو روز تمام وقتم را گرفت، دو روز تمام وقت برد
das hat mich zwei ganze Tage gekostet
برایت کار و زحمت زیادی خواهد داشت/ ایجاد خواهد کرد
das wird dich Mühe und Arbeit kosten
این کار برایم زحمت زیادی به همراه داشت
es hat mich viel Mühe gekostet
۴. به قیمت/ به بهای از دست رفتن چیزی تمام شدن
[hat]; jdn. die Stellung kosten u.Ä.
این کار به قیمت جانش تمام شد
das hat ihn das Leben/ den Kopf/ den Hals gekostet; es kostete ihn sein Leben
این اشتباه موجب شکست تیممان شد
der Fehler kostete unsere Mannschaft den Sieg
۵. زحمتی/ خرجی جز ... نداشتن برای، مایه اش فقط ... بودن برای [عا]؛ تنها مستلزم ... بودن
[hat]; jdn. nur ein Wort kosten u.Ä.
مایه ی این کار فقط یک لبخند است
das kostet dich nur ein Lächeln
مایه اش برای من فقط یک تلفن کردن است
das kostet mich nicht mehr als einen Anruf