wort dictionary
FADE

kontrollieren

schwaches Verb

۱. نظارت کردن بر، کنترل کردن؛ مراقب/ مواظب چیزی/ کسی بودن؛ مواظب کارهای کسی بودن

[hat]; überwachen

مثال‌ ها:

بر کیفیت چیزی نظارت کردن

die Qualität kontrollieren

اینقدر مواظب (کارهای من) نباش

hör auf, mich dauernd zu kontrollieren

۲. بازرسی/ بازدید/ کنترل کردن، رسیدگی کردن، چک کردن [عا]

[hat]; (überprüfen, auch Gepäck usw.)

۳. در اختیار خود داشتن، کنترل کردن، مسلط بودن (بر)، تسلط داشتن

[hat]; (beherrschen, Markt usw.)