kommunizieren
schwaches Verb۱. (با هم) ارتباط/ تماس داشتن؛ مربوط بودن؛ [کلیسای کاتولیک:] عشای ربانی دریافت داشتن
[hat]
مثال ها:
(لوله های) ظروف مرتبطه
kommunizierende Röhren
۱. (با هم) ارتباط/ تماس داشتن؛ مربوط بودن؛ [کلیسای کاتولیک:] عشای ربانی دریافت داشتن
[hat]
(لوله های) ظروف مرتبطه
kommunizierende Röhren