klatschen
schwaches Verb۱. چلپی/ شلپی صدا کردن؛ چلپی/ شلپی افتادن؛ چلپی/ شلپی خوردن (به چیزی)؛ (صدای برخورد آب با چیزی دادن)
[hat]; itr.
۲. دست/ کف زدن
[hat]; itr. (Beifall spenden)
مثال ها:
برای کسی دست/ کف زدن (به عنوان تشویق)
jdm. beifall klatschen
دست/ کف زدن
in die Hände klatschen
۳. غیبت (کسی را) کردن، پشت سر (کسی) حرف زدن، حرف های خاله زنکی زدن (درباره ی)، خبرچینی کردن
[hat]; itr. (über Abwesende)
مثال ها:
غیبت کسی را کردن
über jdn. klatschen
۴. پرت کردن، کوبیدن، زدن [به طوری که چلپی/ شلپی/ تقی صدا کند]، با ضربت (محکم) زدن
[hat]; tr. (schmeißen)
عبارات کاربردی:
توی گوش کسی خواباندن
jdm. eine klatschen