klagen
schwaches Verb۱. شکایت/ گله داشتن (از چیزی)، شکایت کردن/ گله و شکایت داشتن/ شکوه داشتن/ شکوه کردن (از چیزی)؛ نالیدن/ ناله داشتن/ ناله کردن (از چیزی)؛ گله گزاری کردن (از چیزی)
[hat]; itr.; + über Akk
مثال ها:
شکایت داشتن (از این) که وضع مالیش خوب نیست
er klagte, es gehe ihm finanziell nicht gut
از درد نالیدن/ شکایت داشتن
über Schmerzen klagen
از کسی یا چیزی شکایت (گله) داشتن
über jdn. oder etwas klagen
۲. به دادگاه شکایت بردن، شکایت کردن (علیه)، اقامه ی دعوا کردن (علیه)
[hat]; itr.; + gegn
مثال ها:عبارات کاربردی:
برای جبران خسارت به دادگاه شکایت کردن
auf Schadenersatz klagen
بر علیه کسی (به دادگاه) شکایت کردن
gegen jdn. klagen
der klagende Teil; die klangende Partei => Kläger
۳. برای کسی درددل کردن، (عقده ی) دل خود را پیش کسی خالی کردن؛ ترحم کسی را خریدن
[hat]; tr.; jmdm. sein Leid klagen u.Ä.