wort dictionary
FADE

kaputtgehen

starkes Verb

۱. خراب شدن، عیب پیدا کردن، عیب کردن

[hat]; defekt werden

۲. شکستن؛ خرد شدن؛ [نیز:] پاره(پوره) شدن؛ لِه شدن

[hat]; zerbrechen usw.

۳. از بین‌ رفتن

[hat]; (Tier, Pflanze)

۴. به هم خوردن (روابط)

[hat]; (Ehe, Freundschaft usw.)

۵. خرد شدن، (درب و) داغان شدن؛ [نیز:] بدبخت شدن، خانه خراب شدن

[hat]; Person