initiieren
schwaches Verb۱. آغاز/ شروع کردن؛ به راه انداختن؛ آغازگر/ بانی (چیزی) بودن، باعث (چیزی) شدن، بانی (چیزی) شدن
[hat]
مثال ها:
تظاهراتی به راه انداختن، بانی تظاهراتی شدن
eine Demonstration initiieren
۱. آغاز/ شروع کردن؛ به راه انداختن؛ آغازگر/ بانی (چیزی) بودن، باعث (چیزی) شدن، بانی (چیزی) شدن
[hat]
تظاهراتی به راه انداختن، بانی تظاهراتی شدن
eine Demonstration initiieren