wort dictionary
FADE

heißen

transitiv/intransitiv

۱. نام داشتن

itr.; [hat]

مثال‌ ها:

اسمِ من مولر است

ich heiße Müller

اسمِ این آبادی چیست؟

wie heißt dieser Ort?

قبلاً این خیابان اسمِ دیگری داشت/ اسمِ این خیابان چیزِ دیگری بود

früher hieß diese Straße anders

اسمِ شما چیست؟

wie heißen Sie?

۲. بودن، عبارت‌بودن از، از قراری بودن؛ آمدن؛ گفتن، نوشتن

itr. (lauten, den Wortlaut haben); [hat]

مثال‌ ها:

عنوانِ آن مقاله چیست؟

wie heißt der Titel des Artikels?

در متنِ موافقتنامه بصراحت آمده‌است که ...

in dem Abkommen heißt es ausdrücklich ...

کانت می‌گوید/ می‌نویسد که ...، در آثارِ کانت آمده‌است که/ می‌خوانیم که ...

bei Kant heißt es ...

این را به‌آلمانی چه می‌گویند؟ معنی این (آن) به‌آلمانی چه می‌شود؟

wie heißt das auf Deutsch?

"خوب" به انگلیسی چه می شود؟

wie heißt "gut" auf Englisch?

۳. یعنی؛ معنی‌دادن، معنی/ معناداشتن، معنیِ چیزی ... بودن؛ منظور از چیزی ... بودن

itr. (bedeuten); [hat]

مثال‌ ها:

این لغت یعنی چه؟ معنیِ این لغت چیست؟ این لغت چه معنی می‌دهد؟

was heißt dieses Wort?

این دیگر چه لغتی/ جمله‌ای است؟ [نیز:] این دیگر چه کاری/ حرفی است؟، معنی این کار چیست؟

was soll (denn) das heißen?

یعنی (که) بروم؟ منظور این است/ می‌خواهید بگویید که بروم؟

heißt das, dass ich gehen soll?

عبارات کاربردی:

حالا باید آماده بود، دیگر لازم است که آدم گوش‌به‌زنگ باشد

jetzt heißt es bereit (zu) sein

۴. یعنی (اینکه)؛ منظور این است که

das heißt (d.h.); [hat]

مثال‌ ها:

تورم پیش آمد یعنی (اینکه) ...

es kam zu einer Inflation, das heißt ...

فردا می‌آیم، یعنی/ منظورم این است که اگر وقت داشته‌باشم

morgen werde ich kommen, d.h., wenn ich Zeit habe

یعنی به عبارت دیگر ...

das heißt mit anderen Worten ...

۵. می‌گویند، گفته‌می‌شود؛ آورده‌اند

es heißt ... (man sagt)

مثال‌ ها:

می‌گویند مدتها در خارج از کشور بوده‌است

es heißt, er war lange im Ausland

۶. خواندن، نامیدن؛ گفتن

tr. (nennen)

مثال‌ ها:

او را دروغگو خواند، به‌او گفت دروغگو [عا]

er hieß ihn einen Lügner

به‌این می‌گویند جرأت/ خبرِ خوش

das heiße ich Mut/ eine gute Nachricht

به کسی خوش آمد (خیر مقدم) گفتن

jdn. willkommen heißen

۷. گفتن به؛ تکلیف‌کردن به

tr. (befehlen)

مثال‌ ها:

که به‌تو گفت امروز بیایی؟

wer hat dich geheißen, heute zu kommen?

که به‌تو گفت بیایی؟

wer hat dich kommen heißen/ kommen geheißen?