gutschreiben
transitiv۱. مبلغی را به حسابِ (بستانکارِ) کسی نوشتن، بابت طلب (کسی) منظور داشتن، (وجهی را) به اعتبار (کسی) وارد کردن
jmdm. etwas gutschreiben; [*][hat]
مثال ها:
مبلغی را بهحسابی ریختن/ واریزکردن
einem Konto einen Betrag gutschreiben
۱. مبلغی را به حسابِ (بستانکارِ) کسی نوشتن، بابت طلب (کسی) منظور داشتن، (وجهی را) به اعتبار (کسی) وارد کردن
jmdm. etwas gutschreiben; [*][hat]
مبلغی را بهحسابی ریختن/ واریزکردن
einem Konto einen Betrag gutschreiben