wort dictionary
FADE

gleich

temporal

۱. (همین) الآن، همین حالا، الساعه؛ [نیز:]‌ بلافاصله، فوراً

temp. (sofort)

مثال‌ ها:

الآن می‌آیم

ich komme gleich

بلافاصله کسی را شناختن

jmdn. gleich erkennen

بلافاصله بعد از آن

gleich danach

تکان می خوری/ بلافاصله دلخور می‌شود

er ist immer gleich beleidigt

من که این را (از) همان اول گفتم

das habe ich ja gleich gesagt

همین الان (الساعه) بر می گردم

ich komme gleich wieder

عبارات کاربردی:

(پس) تا بعد! (در موقع خداحافظی)

(also) bis gleich!

۲. درست؛ همان، همین؛ بلافاصله؛ کاملاً

lok. (unmittelbar)

مثال‌ ها:

درست کنارِ درِ ورودی

gleich neben dem Eingang

(درست) همان روبرو

gleich gegenüber

او همین بغل زندگی می کند

er wohnt gleich um die Ecke

۳. راستی

(als Füllwort, in Fragesetzen)

مثال‌ ها:

گفتید/ راستی اسمتان چه بود؟

wie war gleich Ihr Name?

داشتم چه می‌گفتم؟

was wollte ich gleich sagen?