gern
۱.
(=> lieber, liebst)
۲. با میل، به چشم!
(mit Vergnügen, bereitwillig)
با کمالِ میل، بهطیبِ خاطر
sehr gern; herzlich gern
این پیشنهاد را با (کمالِ) میل میپذیرم
ich nehme das Angebot gern an
(اگر دلت میخواهد) تو هم میتوانی بیایی
du kannst gern mitkommen
(حرفت را بیچون و چرا) باور میکنم، قبول دارم!
das glaube ich (dir) gern!
بهروی چشم! البته! با کمالِ میل
aber gern!
(در پاسخ تشکر:) اختیار دارید، با کمالِ میل، خواهش میکنم (این کار با کمال میل انجام شده است)
gern geschehen!
۳. از کاری/ چیزی خوشش آمدن، کاری/ چیزی را دوستداشتن؛ خوشداشتن [عا]؛ پسندیدن
etwas gern tun/ haben
من از کتابخواندن خوشم میآید/ مطالعه را دوستدارم
ich lese gern
از سبزیجات خوشش میآید
sie isst gern Gemüse
دوست/ خوش ندارد زود برود بخوابد
sie geht nicht gern früh schlafen
من از آنجا خوشم میآید، هر وقت میروم آنجا بهمن خوش میگذرد
ich bin gern dort
من اتاقهای بزرگ و روشن را میپسندم/ از آنها خوشم میآید
ich habe gern große, helle Räume
مردم (چندان) خوششان نمیآید از اینکه
man hat es nicht gern, wenn; es wird nicht gern gesehen, wenn
خوشش میآید که ازش پذیرایی کنند
er sieht es gern, wenn man ihn bedient
از شنا خیلی خوشش می آید
er schwimmt gern
او خیلی خوشش می آید وقتی چاپلوسی اش را می کنند (وقتی از او زیاد تعریف و تمجید می کنند)
er hat es gern (er sieht es gern), wenn man ihm schmeichelt
مهمان عزیزی است (که آدم از دیدارش خوشحال می شود)
er ist ein gern gesehener Gast
۴. از کسی خوششآمدن، بهکسی علاقهمندبودن/ علاقهداشتن
jmdn. gern haben
گور پدرش!، نمی خواهم ریختش را ببینم!
der kann mich (mal) gern haben!
۵. خواستن؛ لطفاً، بی زحمت؛ میلداشتن، دلِ کسی خواستن، مایلم ...، میخواستم ...
ich möchte gern, ich hätte gern ... u. Ä.
یک کیلو سیب میخواستم، لطفاً یک کیلو سیب
ich möchte gern ein Kilo Äpfel
میخواستم آقای مولر را ببینم، مایلم (می خواستم) با آقای مولر صحبت کنم
ich hätte gern Herrn Müller gesprochen
چه میل داشتید؟ چه میل میفرمایید؟ دلتان چه میخواهد؟ چه فرمایشی دارید؟
was hätten Sie gern?
کاش میدانستم (موضوع از چه قرار است)
ich wüsste es gern