gegenübersehen
۱. خود را در مقابل (کسی یا چیزی) یافتن
[*][sich]
مثال ها:
خود را ناگهان در مقابل کسی یافتن
sich jdm. gegenübersehen
با چیزی مواجه بودن
sich etwas gegenübersehen
۱. خود را در مقابل (کسی یا چیزی) یافتن
[*][sich]
خود را ناگهان در مقابل کسی یافتن
sich jdm. gegenübersehen
با چیزی مواجه بودن
sich etwas gegenübersehen