geben
۱. دادن (به)
tr.; (jmdm.) etwas geben; [hat]
لطفا گوشی را به آقای مولر بدهید! (مایلم با آقای مولر صحبت کنم)
geben Sie mir bitte Herrn Müller!
کی می دهد؟ (در بازی با ورق یا با توپ)
wer gibt?
۲. بودن، وجودداشتن؛ موجودبودن؛ پیداشدن؛ در دست/ در اختیار بودن؛ داشتن؛ دادن؛ پیشآمدن؛ شدن
در رم کلیساهای زیادی هست/ وجوددارد
in Rom gibt es viele Kirchen
کسی نبود/ پیدا نمیشد که کمک کند؟
gab es niemanden, der helfen konnte?
امکانِ دیگری نیست
es gibt keine andere Möglichkeit
برای این امر مدرکی در دست نبود
dafür hat es keine Beweise gegeben
امروز روزنامه نداریم/ نمیآید
heute gibt es keine Zeitung
بنزین دارید؟
gibt es bei Ihnen Benzin?
تازه چه خبر؟
was gibt es Neues?
جمعهها آنجا همیشه ماهی میدهند/ دارند
freitags gibt es dort immer Fisch
امروز در سینما چه (نشان) میدهند؟ امروز سینما چه دارد/ میدهد؟
was gibt es heute im Kino?
فردا باران خواهدآمد/ هوا طوفانی خواهدشد
morgen gibt es Regen/ Gewitter
مدام دردِسرهای تازهای پیشمیآمد
es gab immer neue Schwierigkeiten
شراب لکه اش می ماند
Wein gibt Flecke
وجود دارد؛ پیدا می شود؛ هست
es gibt Akk.
آیا خدایی وجود دارد؟
gibt es einen Gott?
امروز تلویزیون چه برنامه ای دارد؟
was gibt es heute im Fernsehen?
به زودی باران می آید
es gibt bald Regen
برای چیزی اهمیتی (ارزشی) قائل نبودن؛ نظر مساعد نسبت به چیزی نداشتن
wenig auf etwas geben
برای پتو چقدر پرداخت کرده ای؟
was hast du für die Decke gegeben?
ماشین را برای تعمیر (به تعمیرگاه) دادن
das Auto in Reparatur geben
تلاش کردن، زحمت کشیدن
sich Mühe geben
او خود را به دست سرنوشت سپرد
er gab sich in sein Schicksal
اگر ساکت نباشی کتک می خوری!
wenn du nicht ruhig bist gibt's was!
باورکردنی نیست!؛ غیرممکن است!
das gibt's doch nicht!
عجب دنیایی است!؛ (چه چیزهایی که وجود ندارد) به حق چیزهای ندیده و نشنیده!
was es nicht alles gibt!
هنوز زنده ای؟ (به شوخی: مدت زیادی است که تو را ندیده ام)
gibt es dich noch?
به تو قول می دهم!
ich gebe dir mein Wort!
فایده ای ندارد
das gibt keinen Sinn
چه (خبر) شده؟ چه خبر است؟
was gibt's?
۳. [اغلب:] دادن؛ دراختیارگذاشتن
Funktionsv. => Bescheid, Hand, Party usw.
معلم شیمی درس می دهد
der Lehrer gibt Chemie
به کسی دست دادن
jdm. die Hand geben
به کسی سیلی زدن
jdm. eine Ohrfeige geben
درس دادن
Unterricht geben
شلیک کردن
Feuer geben
به کسی آمپول زدن
jdm. eine Spritze geben
۴. نمایشدادن، دادن [عا] اجراکردن
tr. (aufführen, spielen); [hat]
دیروز «هملت» را نمایش دادند
gestern wurde "Hamlet" gegeben
۵. رفتارکردن؛ [نیز:] ادای کسی را درآوردن
sich geben (sich verhalten)
تکلف ندارد؛ تظاهر نمیکند؛ او همانطور که هست رفتار می کند
er gibt sich, wie er/ sie ist
رفتارش خیلی طبیعی/ بیتکلف است
sie gibt sich ganz unbefangen
۶. برزبانآوردن؛ گفتن؛ بیان/ اظهارکردن؛ [صدای کسی] درآمدن؛ خبری از خود دادن
tr.; von sich geben (äußern); [hat]
۷. مساوی/ برابربودن با، شدن، کردن [عا]
tr.; Math.; [hat]
دوازده بخش بر سه مساوی است با چهار
12 geteilt durch 3 gibt 4
۸.
sich
اگر موقعیتی پیش بیاید
wenn sich eine Gelegenheit gibt