wort dictionary
FADE

ganz

temporal

۱. کاملاً؛ بکلی؛ پاک، یکسره؛ اصلاً؛ بسیار، خیلی؛ درست؛ چندان (که باید)، آنقدرها؛ آن طور که باید

(völlig; sehr)

مثال‌ ها:

کاملاً خونسرد، خونسردِ خونسرد [عا]

ganz ruhig

کاملاً خیس، پاک خیس، خیسِ خیس [عا]

ganz nass

اصلاً محال است

das ist ganz unmöglich

چیزی را پاک/ کاملاً/ اصلاً/ بکلی فراموش‌کردن

etwas ganz vergessen

موفقیتِ بسیار/ کاملاً بزرگ

ein ganz großer Erfolg

خیلی تعجب کرده‌بود

er war ganz erstaunt

کاملاً بر حسبِ تصادف، خیلی/ پاک تصادفی

ganz durch Zufall

این را (خودش) خیلی خوب می‌داند

das weiß er ganz genau

درست متوجه نمی‌شوم

ich verstehe es nicht ganz

آنطور که باید راضی نیست

er ist nicht ganz zufrieden

کاملا، تمام و کمال

voll und ganz

کاملا حق با توست

du hast ganz recht

تک و تنها

ganz allein

خیلی ساده

ganz einfach

بالای بالا

ganz oben

برایم اصلا فرق نمی کند

das ist mir ganz gleich

درست همانطور که شما فکر می کنید

ganz wie Sie meinen

عبارات کاربردی:

یقینا!

ganz gewiss!

۲. به‌هیچ وجه، ابداً، اصلاً، اصلا و ابدا، مطلقاً

ganz und gar nicht

۳. کاملاً، خیلی خوب، تماما؛ از هر حیث، از هر لحاظ، از هر جهت، درست و حسابی، بی کم و کاست

ganz und gar

۴. روی‌هم‌رفته، کاملاً، نسبتاً؛ تا اندازۀ زیادی

ziemlich

مثال‌ ها:

حالم نسبتا خوب است

es geht mir ganz gut

۵. درست شبیهِ/ شکلِ/ عینِ پدرش است؛ درست به‌پدرش رفته‌است

er ist ganz der Vater/ der ganze Vater u. Ä.