für
Präposition۱.
Akk.
۲. برای؛ به خاطرِ؛ به سببِ؛ محضِ خاطرِ؛ واسۀ [عا]؛ جهتِ
allg.
این کتاب را برای تو خریده ام
das Buch habe ich für dich gekauft
برایم نامه آمده است؟
ist Post für mich da?
کارِ دیگری هم می توانم برای شما انجام بدهم؟
kann ich noch etwas für Sie tun?
برای بینِ راه چیزی همراه بردن
etwas für unterwegs mitnehmen
این مقدار برای چهار نفر کافی است
die Menge reicht für vier Personen
فیلمی فقط برای/ مخصوصِ/ ویژۀ بزرگسالان
ein Film nur für Erwachsene
این برای معده خوب است
das ist gut für den Magen
او مناسب ترین فرد برای این سمت است
er ist der richtige Mann für diese Stelle
این برای آشپزخانۀ ما بیش از حد بزرگ است
das ist zu groß für unsere Küche
برای/ بهخاطرِ امتحانش درس می خواند
er arbeitet für sein Examen
برای (حفظِ/ برقراریِ) صلح تظاهرات کردن
für den Frieden demonstrieren
به سببِ/ به خاطرِ گستاخیش مجازات شد
für seine Frechheit bekam er eine Strafe
برای (مدتِ) دو سال به ایران می رود
er geht für zwei Jahre nach Iran
(برای) امروز بعد از ظهر برنامه ای داری؟
hast du für heute nachmittag schon etwas vor?
پرواز را برای کی رزرو کرده اید؟
für wann haben Sie den Flug gebucht?
تکلیف های فردایم
meine Aufgaben für morgen
کلیدِ این چمدان
der Schlüssel für diesen Koffer
فرمِ ثبتِ نام
das Formular für die Anmeldung
هزینۀ چاپ
die Kosten für den Druck
قیمتِ خواربار
die Preise für Lebensmittel
پزشکِ (متخصصِ) بیماری های چشم
Facharzt für Augenkrankheiten
مؤسسۀ علومِ سیاسی
Institut für politische Wissenschaften
به چیزی معروف بودن؛ در کاری شهرت داشتن
für etwas bekannt sein
تنها زندگی کردن
für sich wohnen
به مدت چهار سال به خارج رفت
er ging für vier Jahre ins Ausland
به خاطر هیچ و پوچ
für nichts und wieder nichts
۳. به جای، در عوضِ
(anstelle von)
به جای کسی در جلسه شرکت کردن
für jmdn. an der Sitzung teilnehmen
به جای سه نفر غذا می خورد
er isst für drei
به جای دو نفر کار کردن
für zwei arbeiten
۴. نسبت به؛ برای؛ در مقایسه با، در قیاس با
(gemessen an)
نسبت به/ برای یک خارجی آلمانی را عالی حرف می زند
für einen Ausländer spricht er ausgezeichnet Deutsch
نسبت به سنش خیلی قدبلند است
er ist sehr groß für sein Alter
۵. بابتِ، برای، در ازای؛ به قیمتِ؛ به اندازۀ
(als Gegenwert)
بابتِ آن اتاق چقدر می خواهد؟
was verlangt er/ wie viel verlangt er für das Zimmer?
این کتاب را به نصفِ قیمت به شما می دهم
ich gebe Ihnen das Buch für den halben Preis
(به اندازۀ) پنج یورو گیلاس به من بدهید
geben Sie mir für zehn Euro Kirschen
چیزی را به قیمت پنجاه یورو خریدن
etwas für 50 Euro kaufen
۶. موافقِ؛ به نفعِ، به سودِ، بر له
(zugunsten von)
با پیشنهادی موافق بودن، موافقِ پیشنهادی بودن
für einen Vorschlag sein
شما موافق یا مخالف انرژی هسته ای هستید؟
sind Sie für oder gegen die Kernenergie?
۷. خوب و بد، خوبی ها و بدی ها، محاسن و معایب
das Für und (das) Wider
چیزی را سبک سنگین کردن، خوب و بدِ چیزی را سنجیدن، نکات مثبت و منفی چیزی را سنجیدن
das Für und Wider einer Sache abwägen
۸. برای من، از دیدِ من، به نظرِ من
für mich (ist er ein Künstler, u. Ä.)
۹. کلمه به کلمه
Wort für Wort u. Ä.
دانه به دانه، یکی یکی
Stück für Stück
قدم به قدم
Schritt für Schritt
روز به روز
Tag für Tag
۱۰.
was für (ein, welch) => was1 2
چه ناراحتی ای دارید؟
was haben sie für Beschwerden?
چه نوع پیراهنی می خواهید بخرید؟
was für ein Kleid möchten Sie kaufen?
۱۱. در اصل، در اساس، علی الاصل، علی الاصول، فی نفسه، به خودیِ خود، در حقیقت، البته
(an und) für sich
۱۲. این موضوع جنبه های مثبت هم دارد
die Sache hat etwas für sich
۱۳. کاری را بیخود (بی معنی) دانستن
etwas für nicht sinnvoll halten