freistellen
transitiv۱. (اخذ تصمیم، انتخاب را) بهکسی واگذارکردن، (تصمیم کاری را) بر عهدۀ کسی گذاشتن، بهکسی محولکردن، در اختیارِ کسی گذاشتن
jmdm. etwas freistellen; [*][hat]
مثال ها:
بسته به(تصمیمِ) خودِ ما بود که، دستِ خودِ ما بود که، مختار بودیم در این که
es wurde/ es war uns freigestellt, zu ...
۲. معافکردن از
(vom Wehrdienst usw.); [*][hat]
مثال ها:
کسی را از خدمت سربازی معاف کردن
jdn. vom Wehrdienst freistellen