formen
transitiv۱. ساختن، درستکردن؛ بهشکلِ/ بهصورتِ چیزی درآوردن، شکل دادن، فرم دادن
tr. (Figur usw.); [hat]
مثال ها:
با گلِ رس ظرفی ساختن
aus Ton ein Gefäß formen
سیمی را بهشکلِ حلقه درآوردن
einen Draht zu einem Ring formen
دستهای خوشریخت/ خوشترکیب/ شکیل/ خوشگل
schön geformte Hände
چیزی را به شکل چیزی درآوردن (درست کردن)
etwas zu etwas formen
گل کوزه گری را به شکل گلدان درآوردن
Ton zu einer Vase formen
۲. شکلگرفتن
sich formen (Wachs, Plan usw.)
۳. اثرِ عمیقی گذاشتن بر، شکلدادن به؛ نقشانداختن در
tr.; fig. (Wesen, Charakter usw.); [hat]