fertig machen
۱. تمامکردن
tr.; ugs. (beenden)
۲. حاضرکردن (برای)، آماده(ی کاری) کردن؛ مهیاکردن
tr.; + zu (vorbereiten)
۳. پوستِ کسی را کندن، پدرِ کسی را درآوردن، داغانکردن؛ کلافهکردن؛ کفریکردن
tr.; ugs. (körperlich, seelisch usw.)
۴. حسابی دعواکردن، سرکوفتزدن به
tr.; ugs. (zurechtweisen)