etwa
۱. (در) حدودِ، تقریباً؛ حدوداً
(ungefähr)
حدودی ده دقیقه
etwa zehn Minuten
حدوداً/ تقریباً بهیک اندازه
etwa gleich groß
تا حدودی، حدوداً، تقریباً
in etwa
حدود یک ساعت دیگر
in etwa einer Stunde
۲. مِن بابِ مثال/ نمونه، برای مثال/ نمونه، بهطورِ مثال/ نمونه، فیالمثل، مثلاً
(beispielsweise)
یک جای دیگر مثلا در ایران
anderswo, etwa im Iran
۳. مگر، مگه، یعنی (میخواهید بگویید)؛ نکند (که)؛ مبادا
(vielleicht)
مگر بهاین زودی میخواهی بروی؟
willst du etwa schon gehen?
یعنی/ نکند فراموش کردهای؟
hast du das etwa vergessen?
مبادا/ نکند فکر میکنید که من...
Sie glauben doch nicht etwa, dass ich ...
یعنی تقصیرِ او نیست؟
ist es etwa nicht seine Schuld?
(یعنی) کجاها؟
wo etwa?
یعنی فکر می کنی اشتباه من بود؟
meinst du etwa, es war mein Fehler?
مگه او مریض است؟ (حالش که خوب بود)
ist er etwa krank?
هیچ می دانید که ...
wissen Sie etwa, dass ...