wort dictionary
FADE

erzielen

transitiv

۱. رسیدن به؛ حاصل‌کردن؛ به‌دست‌آوردن؛ دست‌یافتن به؛ کسب‌کردن؛ [سود]بردن؛ [امتیاز] آوردن؛ نائل شدن

[hat]

مثال‌ ها:

حاصل‌شدن، به‌دست‌آمدن

erzielt werden

هدفتان از این کار چیست؟ با این کار به‌چه نتیجه‌ای می‌خواهید برسید؟

was wollt ihr damit erzielen?

نتیجه‌های به‌دست‌آمده، نتایجِ حاصله

die erzielten Ergebnisse

اتفاق رأی بدست آوردن

Einstimmigkeit erzielen

توفیق کسب کردن

Erfolg erzielen

نفع کردن

Gewinn erzielen

اثر گذاشتن

Wirkung erzielen

پنج درصد سود داشتن

einen Gewinn von fünf Prozent erzielen