wort dictionary
FADE

erhalten

transitiv

۱. دریافت‌کردن، دریافت‌داشتن، گرفتن، داده‌شدن به، به دست آوردن

tr. (Preis, Honorar; Befehl usw.); [hat]

مثال‌ ها:

کمکِ مالی دریافت‌کردن، از نظرِ مالی حمایت‌شدن

finanzielle Unterstützung erhalten

کتابی هدیه‌گرفتن

ein Buch als/ zum Geschenk erhalten

به‌من مأموریت داده‌شد که، مأموریت یافتم که

ich erhielt den Auftrag, zu ...

پذیرش را دریافت کردن

das Agrement erhalten

فلان نامزد فلان قدر رأی دریافت می کند

der Kandidat X erhält XX Stimmen

15 کرسی دریافت کردن

15 Sitze erhalten

اجازه سخن دریافت کردن

das Wort erhalten

مبلغ با تشکر دریافت شد (روی قبض رسید)

Betrag dankend erhalten

۲. دریافت‌کردن، دریافت‌داشتن، رسیدن به(دستِ کسی)؛ واصل‌شدن

tr. (Brief, Nachricht usw.); [hat]

مثال‌ ها:

نامۀ مورخِ سومِ ژانویۀ جنابِ‌عالی واصل شد

Ihr Schreiben vom 3. Januar haben wir erhalten

۳. موردِ چیزی قرارگرفتن؛ شدن

tr. (Tadel, Treffer usw.); [hat]

مثال‌ ها:

موردِ تشویق قرارگرفتن، تشویق‌شدن

Beifall erhalten

به‌سه سال زندان محکوم‌شدن

drei Jahre Gefängnis erhalten

مورد تحسین قرار گرفتن

Lob erhalten

توبیخ شدن

einen Verweis erhalten

۴. حفظ/ نگهداری‌کردن؛ نگهداشتن

tr. (bewahren); [hat]

مثال‌ ها:

عمارتی را (مرمت و) حفظ‌ کردن

ein Gebäude erhalten

رسمی را حفظ‌ کردن

einen Brauch erhalten

کسی را زنده‌نگهداشتن، جانِ کسی را نجات‌دادن

jmdn. am Leben erhalten

کسی را سرِ حال نگهداشتن

jmdn. bei guter Laune erhalten

۵. بر جا(ی) ماندن، باقی‌ماندن، ماندن؛ حفظ‌ شدن؛ محفوظ ماندن

erhalten bleiben

مثال‌ ها:

از آن کاخ تنها دیوارهایش (باقی)مانده‌است

von dem Schloss sind nur die Mauern erhalten geblieben

این اتومبیل خوب مانده‌است، این اتومبیل را خوب نگهداری کرده‌اند/ نگه‌داشته‌اند، وضعِ این اتومبیل خوب است

der Wagen ist gut erhalten u. Ä.

به نسبت سنش خوب مانده است

er ist noch recht gut erhalten

۶. اداره‌کردن، (زندگیِ کسی را) تأمین‌کردن؛ نگهداری‌کردن از؛ خرجیِ کسی را دادن

tr. (für jmds. Unterhalt sorgen); [hat]

۷. امرارِ معاش کردن/ زندگیِ خود را تأمین‌کردن/ خرجیِ خود را درآوردن (از راهِ/ با)، گذران‌کردن (از راهِ/ با)

sich erhalten (von/ durch Stundengeben usw.)

۸. محفوظ ماندن

[sich]

مثال‌ ها:

این گلها مدت طولانی تازه می مانند

die Blumen erhalten sich lange frisch