ergriffen
Adjektiv۱. تحتِ تأثیر قرارگرفته؛ متاثر؛ منقلب
مثال ها:
سخت تحتِ تأثیرِ نمایش قرارگرفتهبودند
sie waren von dem Spiel tief ergriffen
وحشتزده، هراسان
von Panik ergriffen
۱. تحتِ تأثیر قرارگرفته؛ متاثر؛ منقلب
سخت تحتِ تأثیرِ نمایش قرارگرفتهبودند
sie waren von dem Spiel tief ergriffen
وحشتزده، هراسان
von Panik ergriffen