wort dictionary
FADE

erfahren

transitiv

۱. باخبر/ مطلع‌شدن از، خبریافتن، خبردار شدن، اطلاع پیداکردن از، اطلاع یافتن؛ شنیدن، به‌دستِ/ به‌گوشِ کسی رسیدن

(Kenntnis bekommen); [hat]

مثال‌ ها:

از نتیجه‌اش کی باخبر می‌شویم؟

wann erfahren wir das Ergebnis?

من تازه دیروز از این موضوع باخبر شدم/ این خبر را شنیدم

das habe ich erst gestern erfahren

من کاملاً برحسبِ تصادف از این جریان باخبر شدم

das/ davon habe ich nur durch Zufall erfahren

من از طریقِ آقای ... باخبر شدم که

ich habe durch/ von/ über Herrn ... erfahren, dass

از (طریقِ) روزنامه‌ها از موضوعی باخبرشدن

etwas durch die Zeitung erfahren

چنانکه از برلین اطلاع حاصل کرده‌ایم، طبقِ اطلاعاتِ رسیده از برلین

wie wir aus Berlin erfahren

تازه امروز خبردار شدم که او فوت کرده است

erst heute habe ich erfahren, dass sie gestorben ist

اگر رییس بفهمد عصبانی می شود

wenn der Chef das erfährt, wird er wütend

۲. (محبت و غیره) دیدن؛ کشیدن؛ بردن؛ شدن؛ یافتن، پیداکردن؛ موردِ چیزی قراردادن؛ تجربه کردن

(erleben, auch als Funktionsv.); [hat]

مثال‌ ها:

کم محبت‌دیدن

wenig Liebe erfahren

سختیها کشیدن، رنجها بردن، مصیبتها دیدن

viel Leid erfahren

بی‌آنکه از لحاظِ اجتماعی زیان ببیند/ ضرری متوجهِ او شود

ohne gesellschaftliche Nachteile zu erfahren

به‌میزانِ قابلِ ملاحظه‌ای توسعه‌یافتن

eine beträchtliche Erweiterung erfahren

جزء به‌جزء موردِ بررسی قرارگرفتن

eingehende Behandlung erfahren (Problem usw.)

موردِ تجدیدِ نظر قرارگرفتن، تجدیدِ نظر شدن

eine Überarbeitung erfahren

تغییرکردن، تغییر داده‌شدن، دستخوشِ/ دچارِ تغییر گشتن

eine Änderung erfahren