erbringen
transitiv۱. به دست دادن، ارائه دادن، نتیجه دادن، حاصل دادن
[hat]
مثال ها:
تحقیقات هیچ نتیجهای به دست نداد
Nachforschungen haben nichts erbracht
شرکت نتوانست آن خدماتی را که قول داده بود ارائه دهد
die Firma konnte die versprochenen Leistungen nicht erbringen
۲. ثابت کردن، به اثبات رساندن (از طریق اسناد و مدارک)، آوردن
[Nachweis]; [hat]
مثال ها:
متهم نتوانست سندی مبنی بر بیگناهی خود ارائه دهد
der Beschuldigte konnte keinen Nachweis für seine Unschuld erbringen
برای چیزی دلیل آوردن
den Beweis für etwas erbringen
۳. تهیه کردن؛ جور کردن
[aufbringen]; [hat]
مثال ها:
خریدار نتوانست مبلغ خرید خانه را تهیه (جور) کند
der Käufer konnte die Kaufsumme für das Haus nicht erbringen