wort dictionary
FADE

entschließen

۱. تصمیم‌گرفتن؛ تصمیم‌داشتن، بر آن بودن؛ مصمم‌بودن، عزمِ خود را جزم‌کردن

sich entschließen

مثال‌ ها:

تو باید زود تصمیم بگیری، باید زود تصمیمت را بگیری

du musst dich rasch entschließen

تصمیمش عوض شده‌است، تصمیمِ دیگری گرفته‌است

er hat sich anders entschließen

چه تصمیمی گرفتی؟ تصمیمت چه شد؟

wozu hast du dich entschlossen?

تصمیم گرفته‌ام/ تصمیم دارم کوتاه نیایم

ich habe mich entschlossen, nicht nachzugeben

برایش بسیار مشکل است تصمیم به‌این کار/ تصمیم به‌استعفا بگیرد

er kann sich nur schwer dazu/ zum Rücktritt entschließen

در این مورد نمی توانم تصمیم بگیرم

dazu kann ich mich nicht entschließen