wort dictionary
FADE

entgegentreten

intransitiv

۱. به‌مبارزه/ به‌مقابله پرداختن با، به‌مبارزه/ به‌مقابله برخاستن با، مبارزه/ مقابله‌کردن با؛ [نیز:]ایستادن در برابرِ، ایستادگی‌کردن در برابرِ، رو در روی کسی/ چیزی ایستادن، رویارویی‌کردن با

Dat.; [*][ist]

مثال‌ ها:

رو در روی کسی ایستادن؛ سر راه کسی قرار گرفتن

jdm. entgegentreten

بر علیه کسی یا چیزی مقابله کردن؛ در برابر کسی یا چیزی ایستادگی کردن

jdm. oder etwas entgegentreten