einschließen
transitiv۱. حبس/ محبوس/ زندانیکردن (در)
tr.; + in Dat./Akk. (Kinder, Gefangene); [*][hat]
۲. خود را حبس/ محبوس/ زندانیکردن (در)؛ (در را به روی خود بستن)
sich einschließen (in Dat./Akk.)
۳. در جایی گذاشتن و درِ آن را قفلکردن؛ پنهانکردن، قایمکردن [عا]
tr.; + in Akk./Dat. (Geld, Schmuck usw.); [*][hat]
پول را در گاوصندوق گذاشتن (و در آن را بستن)
Geld in einen Tresor einschließen
۴. منظورکردن (در)، درنظرگرفتن (در)؛ (چیزی را) دربرداشتن/ شاملبودن، شامل(ـِ چیزی) بودن، مشتملبودن (بر)
tr.; + in Akk. (mit einbeziehen); [*][hat]
همه و از جمله خودِ من
alle, mich eingeschlossen
برای کسی دعاکردن، هنگامِ دعا بهیادِ کسی بودن
jmdn. in sein Gebet einschließen
سرویس در قیمت منظور شدهاست
die Bedienung ist im Preis eingeschlossen
حائزِ تمامِ شرایط بودن، تمامِ شرایط را در خود جمعداشتن
alle Bedingungen in sich einschließen
قیمت شامل صبحانه هم می شود (پول صبحانه را هم در بر دارد)
das Frühstück ist im Preis eingeschlossen
۵. فراگرفتن، در بر/ در میان گرفتن، احاطه/ محصورکردن؛ (دورِ چیزی) حصارکشیدن
tr. (umgeben); [*][hat]
پرچینکشیدن دورِ
mit einem Zaun einschließen
۶. محاصرهکردن، در محاصره گرفتن
tr. (umzingeln); [*][hat]