wort dictionary
FADE

einschleichen

۱.

sich einschleichen in Akk.

۲. مخفیانه وارد(ـِ جایی) شدن، دزدکی رفتن (توی)؛ دزدانه به‌درونِ جایی خزیدن؛ بی سر و صدا داخل شدن؛ به داخل خزیدن

(Person); [*][sich]

عبارات کاربردی:

اعتمادِ کسی را جلب‌کردن؛ دلِ کسی را به‌دست‌آوردن

sich in jmds. Vertrauen/ Herz einschleichen

۳. راه پیداکردن در، واردِ چیزی شدن

(Fehler usw.)

مثال‌ ها:

در اینجا (بدون اینکه ما متوجه شویم) اشتباهی رخ داده است (وارد شده است)

hier haben sich Fehler eingeschlichen