wort dictionary
FADE

einschalten

transitiv/intransitiv

۱. روشن‌کردن (چراغ، رادیو)؛ وصل‌کردن (جریان الکتریکی)؛ به‌راه/ به‌کارانداختن؛ بازکردن

tr. (anschalten); [*][hat]

مثال‌ ها:

رادیو/ چراغ را روشن‌کردن

das Radio/ Licht einschalten

شوفاژ چطور روشن می‌شود؟

wie wird die Heizung eingeschaltet?

برق را وصل/ روشن‌کردن

den Strom einschalten

ماشین را روشن‌کردن/ به‌راه‌انداختن

die Maschine einschalten

۲. رفتن به [دندۀ دو و غیره]، گذاشتن/ زدن توی [عا]

tr. (den zweiten Gang usw.); [*][hat]

مثال‌ ها:

دنده ی دو گذاشتن (اتومبیل)

den zweiten Gang einschalten

۳. گرفتن، روشن‌کردن

tr. (Sender, Kanal); [*][hat]

۴. مداخله/ دخالت‌کردن (در)؛ پا در میان گذاشتن

[*]; sich einschalten (in Akk.) (eingreifen)

۵. (به‌کمک) خواستن/ طلبیدن؛ دخالت‌دادن

tr. (Person); [*][hat]

مثال‌ ها:

کسی را وارد عمل کردن؛ از کسی کمک طلبیدن؛ کسی را دخالت دادن

jdn. einschalten

۶. گنجاندن (در)، اضافه‌کردن (به)، افزودن؛ [استراحت، تنفس]دادن

tr.; + in Akk. (einfügen, einlegen)

۷. (به طور اتوماتیک) روشن شدن

[*][sich]