einpacken
transitiv/intransitiv۱. بستن؛ گذاشتن در
tr. (für unterwegs); [*][hat]
اسبابها(ی سفر) را بستن
die Sachen (für die Reise) einpacken
بهقدرِ کافی لباسِ زیر در کیف/ چمدان گذاشتن
genug Unterwäsche einpacken
لباس ها را توی چمدان گذاشتن
die Kleidung in den Koffer einpacken
۲. پیچیدن (در)؛ بستن، بستهبندیکردن؛ لفافکردن
tr.; + in Akk. (einwickeln); [*][hat]
هدیهای را در کاغذِ رنگی پیچیدن
ein Geschenk in buntes Papier einpacken
ممکن است کتابها را برایم بپیچید/ ببندید؟
können Sie mir bitte die Bücher einpacken?
چیزی را در کاغذ کادو پیچیدن
etwas in Geschenkpapier einpacken
۳. خود را (گرم/ خوب) پوشاندن؛ (لباس گرم پوشیدن)
tr.; sich (warm) einpacken
۴.
در این صورت میتوانیم ماستهایمان را کیسه کنیم/ بساطمان را جمع کنیم/ برویم پیِ کارمان؛ در این صورت کارمان زار است/ اوضاعمان خیط است
da können wir gleich einpacken ugs.