einlenken
intransitiv۱. نرمشدن، کوتاهآمدن؛ وادادن [عا]؛ رضا دادن
[*][hat]
۲. پیچیدن در (به یک سمت)، رفتن توی
einlenken in Akk. (mit einem Fahrzeug); [*][ist]
۳. (به یک سمت) هدایت کردن
[*][hat]
۱. نرمشدن، کوتاهآمدن؛ وادادن [عا]؛ رضا دادن
[*][hat]
۲. پیچیدن در (به یک سمت)، رفتن توی
einlenken in Akk. (mit einem Fahrzeug); [*][ist]
۳. (به یک سمت) هدایت کردن
[*][hat]