einarbeiten
۱. بهکار وارد/ آشناکردن، راه و چاهِ کاری را نشاندادن به
tr. (Person); [*][hat]
۲. واردشدن به (کار)، آشناشدن با (کار)؛ راه و چاهِ کاری را یادگرفتن
[*]; sich einarbeiten in Akk.
۳. گنجاندن (در)، واردکردن (در)
tr.; + in Akk. (einfügen); [*][hat]
مثال ها:
چیزی را در چیزی گنجاندن
etwas in etwas einarbeiten