durchringen
transitiv۱. (عاقبت؛ بعد از مدت ها تامل) تصمیم گرفتن که
[*]; sich durchringen zu
مثال ها:
بالاخره درباره ی چیزی تصمیم گرفتن
sich zu etwas durchringen
۱. (عاقبت؛ بعد از مدت ها تامل) تصمیم گرفتن که
[*]; sich durchringen zu
بالاخره درباره ی چیزی تصمیم گرفتن
sich zu etwas durchringen