drohen
intransitiv۱. تهدید کردن (کسی را به چیزی)
(jmdm mit etwas) drohen; [hat]
مرا تهدید به اخراج کرد/ تهدید کرد (به این) که اخراجم خواهد کرد
er drohte mir mit der Entlassung; er drohte mir (damit), mich zu entlassen
کسی را با مشت تهدید کردن
jmdm. mit der Faust drohen
رییسش او را تهدید به اخراج کرد
sein Chef drohte ihm mit der Entlassung
۲. احتمال رفتن، احتمال داشتن؛ خطر چیزی بودن؛ بیم آن رفتن؛ در خطر بودن؛ نزدیک/ قریب الوقوع بودن؛ نزدیک شدن؛ در پیش بودن (خطر)؛ خطر (چیزی را) داشتن
bedrohlich bevorstehen; [hat]
احتمال بسیار دارد که باران بگیرد
es droht zu regnen; ein Regen droht
این خطر هست که ورشکست شود، به احتمال قوی ورشکست می شود
im droht Bankrott
ساختمان در خطر فرو ریختن بود/ هر آن امکان داشت فرو بریزد
das Haus drohte einzustürzen
خطری متوجه ما نیست، ما در خطر نیستیم
uns droht keine Gefahr
بحران اقتصادی کشور را تهدید میکند
dem Land droht eine Wirtschaftskrise