wort dictionary
FADE

drauf

Pronominaladverb

۱.

=> darauf

عبارات کاربردی:

امروز خیلی سرحال است؛ امروز کیفش کوک است

er ist heute gut drauf

۲. رفتن، سرعت داشتن

(ein best. Tempo) drauf haben

مثال‌ ها:

مگر چند می رفتی/ چقدر سرعت داشتی؟

wie viel hast du denn drauf gehabt?

۳. دیگر نزدیک بود (که)...، دیگر کم مانده بود (که)...، دیگر داشت...

er war drauf und dran, zu...

مثال‌ ها:

دیگر نزدیک بود همه چیز را ول کنم و بروم پی کارم

ich war drauf und dran, alles hinzuwerfen

در صدد کاری بودن

drauf und dran sein, etwas zu tun

کم مانده بود (نزدیک بود) که بزنم تو گوشش

ich war schon drauf und dran, ihm eine Ohrfeige zu geben

۴. چیزی بار کسی بودن/ سر کسی شدن

etwas (gut) drauf haben