drannehmen
transitiv۱. (به کار کسی) به ترتیب نوبت رسیدگی کردن
[*][hat]
مثال ها:
معلم اغلب از شاگردان ضعیف تر درس می پرسد
der Lehrer nimmt meist schwächere Schüler dran
۱. (به کار کسی) به ترتیب نوبت رسیدگی کردن
[*][hat]
معلم اغلب از شاگردان ضعیف تر درس می پرسد
der Lehrer nimmt meist schwächere Schüler dran