wort dictionary
FADE

daher

lokal

۱. از آنجا؛ از آن سمت

don dort

مثال‌ ها:

باید از آنجا/ از آن سمت آمده باشد

(von) daher muss er gekommen sein

۲. این است که، از این رو، به این علت/ دلیل/ جهت، از این جهت، بدین جهت

deshalb

مثال‌ ها:

دلیلش این است که ...

das kommt daher, dass ...

مادرش ایرانی است، به همین خاطر به فرهنگ ایرانی علاقمند است

seine Muter stammt aus Persien, daher interessiert er sich für persische Kultur