wort dictionary
FADE

bitten

transitiv/intransitiv

۱. خواهش کردن؛ تقاضا کردن؛ تمنا/ استدعا کردن؛ خواستن؛ تقاضا/ درخواست کردن؛ تمنا/ استدعا/ تقاضا داشتن، متمنی بودن

[hat]

مثال‌ ها:

(از شما) خواهش/ تمنا می کنم به من کمک کنید

ich bitte Sie, mir zu helfen

از من خواهش/ تقاضا کرد پیش او به دفترش بروم

er bat mich, zu ihm ins Büro zu kommen

هر چه خواهش (و تمنا) کرد...، هر چه التماس کرد...

so sehr er auch bat...

تمنا می کنم که، تمنا دارم که، لطف/ مرحمت بفرمایید و

ich möchte sehr darum bitten, dass

خواهشمند/ متمنی/ مستدعی است در اینجا سیگار نکشید

es wird gebeten, hier nicht zu rauchen

ممکن است نمک را لطف بفرمایید؟

darf ich um das Salz bitten?

از من خواهش کرد به او یک تکه نان بدهم، از من تقاضای یک تکه نان کرد

er bat mich um ein Stück Brot

از کسی راهنمایی/ عذر/ اجازه خواستن

jmdn. um Auskunft/ Entschuldigung/ Erlaubnis bitten

ممکن است توجه بفرمایید؟

darf ich Sie um Ihre Aufmerksamkeit bitten?

ممکن است اسم شریفتان را بفرمایید؟‌ اسم شریف؟

darf ich Sie um Ihren Namen bitten?

درخواست/ تقاضای پناهندگی کردن، پناه خواستن

um Asyl bitten

خواهش می کنم ساکت باشید، تمنا دارم سکوت را رعایت فرمایید

ich bitte um Ruhe

(لطف) می فرمایید؟ تشریف می آورید؟ ممکن است بفرمایید؟

darf ich Sie bitten?

بی زحمت، اگر زحمتی نیست؛ لطفا؛ استدعا می کنم

wenn ich bitten darf

اختیار دارید! این چه فرمایشی است!

aber ich bitte Sie!

درخواست شرفیابی کردن

um Audienz bitten

درخواست سخن کردن

um das Wort bitten

از کسی درخواست چیزی را کردن

jdn. um etwas bitten