wort dictionary
FADE

bezahlen

transitiv

۱. پرداختن، پرداخت کردن، دادن (صورتحساب؛ قرض؛ خسارت)

Summe, Schuld, Miete usw.; [hat]

مثال‌ ها:

بابت آن چقدر باید بپردازم؟

wie viel/ was habe ich dafür zu bezahlen?

پرداخت شد، دریافت گردید

''bezahlt'' (bez.)

صورتحسابهای پرداخت شده/ دریافتی

bezahlene Rechnungen

پول دادی؟ پرداخت کردی؟

auch itr.: hast du schon bezahlt?

عبارات کاربردی:

ارزشش را دارد؛ به این قیمت می ارزد

das macht sich bezahlt

این کار به بهای/ به قیمت جانش تمام شد

er hat es mit dem Leben bezahlen müssen

این کار (موضوع) برایم بسیار گران تمان شد؛ تقاص/ کفاره این کار را پس دادم

das/ dafür habe ich teuer bezahlen müssen

۲. پول چیزی را پرداختن/ پرداخت کردن/ دادن

Ware, Karte, Zimmer, Taxi usw.; [hat]

مثال‌ ها:

پول چیزی را به فرانک سویس پرداختن

etwas in/ mit Schweizer Franken bezahlen

پول چیزی را نقد/ با چک پردختن

etwas (in) bar/ mit Scheck bezahlen

مخارج تحصیل (مخارج سفر) کسی را دادن

jdm. sein Studium bezahlen (jdm. die Reise bezahlen)

۳. مزد/ دستمزد/ حقوق/پول کسی را پرداختن/ پرداخت کردن/ دادن

Arbeiter, Angestellte usw.; [hat]

مثال‌ ها:

پست پر درآمد

ein gut bezahlter Posten

مرخصی با دریافت حقوق کامل

bezahlter Urlaub