bevorstehen
intransitiv۱. نزدیک بودن؛ چیزی نمانده بودن به؛ در پیش بودن؛ قریب الوقوع بودن؛ در شرف وقوع بودن
Gefahr; Ereignis; Schwierigkeiten usw.; [*][hat]
مثال ها:
(عید) کریسمس نزدیک است
Weihnachten steht nah bevor
۲. چیزی را در پیش داشتن، چیزی در انتظار کسی بودن
etwas steht jmdm. bevor
مثال ها:
خدا می داند چه ها در انتظار ماست
wer weiß, was uns noch alles bevorsteht
ایام سختی را در پیش داریم
schlechte Zeiten stehen uns bevor