wort dictionary
FADE

besuchen

transitiv

۱. به دیدار کسی رفتن،‌دیدن کردن از، به دیدار/ به ملاقات کسی رفتن؛ سرزدن به؛ کسی را دیدن

Person; [hat]

مثال‌ ها:

به کسی سرزدن

jmds. kurs besuchen

۲. عیادت کردن از، به عیادت کسی رفتن

bes. Kranke, Patienten; [hat]

مثال‌ ها:

به عیادت بیماری رفتن

einen Kranken besuchen

۳. دیدن کردن از، دیدن، به دیدن جایی رفتن، تماشا کردن؛ دیدار کردن از،‌ دیدار به عمل آوردن از

Ausstellung, Museum, Stadt usw.; [hat]

۴. رفتن به

Konzert usw.; [hat]

۵. رفتن به، تحصیل کردن در؛ [نیز:] شرکت کردن در؛ حاضر شدن در، حضور یافتن در

teilnehmen an; [hat]

مثال‌ ها:

در آنجا به دبیرستان رفتم/ در دبیرستان تحصیل کردم

dort besuchte ich die Oberschule

به کلیسا رفتن، در کلیسان حاضر شد

die Kirche besuchen

در اجتماعی شرکت کردن

eine Versammlung besuchen

به طور مرتب در دوره ای شرکت کردن/ حاضر شدن

einen Kurs regelmäßig besuchen

به مدرسه (به دانشگاه) رفتن

die Schule (die Universität) besuchen

در یک مراسم شرکت کردن (به یک مراسم رفتن)

eine Veranstaltung besuchen