wort dictionary
FADE

bestreiten

transitiv

۱. نفی/ رد کردن؛ انکار کردن، منکر شدن، منکر چیزی بودن؛ تکذیب کردن

jmds. Worte; eine Tatsache usw.; [hat]

مثال‌ ها:

تو که نمی توانی انکار کنی که/ منکر این باشی که

du kannst doch nicht bestreiten, dass

۲. (مخارج را) متحمل شدن (به عهده گرفتن)، پرداختن، پرداخت کردن،‌ دادن

Kosten, Unterhalt usw.; [hat]

مثال‌ ها:

خرج تحصیل خود را از جیب خود پرداختن

sein Studium aus eigener Tasche bestreiten

۳. اجرای چیزی را بر عهده گرفتن؛ بر عهده داشتن؛ انجام دادن

Programm usw.; [hat]

مثال‌ ها:

تمام مدت فقط او حرف می زد/ (کم و بیش) متکلم وحده بود

er hat die Unterhaltung allein bestritten