wort dictionary
FADE

bestimmen

transitiv

۱. تعیین/ مشخص/ معین کردن؛ معلوم کردن

festsetzen; ermitteln; [hat]

مثال‌ ها:

تاریخی تعیین/ معلوم کردن برای

einen Termin bestimmen für

قیمت چیزی را/ خط مشی کارها را تعیین کردن

den Preis/ die Richtlinien bestimmen

موضع چیزی را تعیین/ معلوم کردن

den Standort von etwas bestimmen

برنده را از طریق قرعه کشی تعیین/ معلوم کردن

den Gewinner durch das Los bestimmen

۲. تعیین/ معین کردن؛ معلوم کردن؛ در نظر گرفتن؛ [نیز:] اختصاص/ تخصیص دادن؛ منظور کردن

vorsehen; [hat]

مثال‌ ها:

کسی را به عنوان جانشین در نظر گرفتن

jmdn. als Nachfolger bestimmen

این مبلغ برای ... در نظر گرفته شده است/ به... اختصاص دارد

diese Summe ist für ... bestimmt

کسی را برای کاری معین کردن

jdn. zu etwas bestimmen

این پول برای تو در نظر گرفته شده است

das Geld ist für dich bestimmt

۳. تصمیم گرفتن در مورد، تصمیم گیری کردن در مورد

entscheiden

مثال‌ ها:

من به تنهایی نمی توانم در این مورد تصمیم بگیرم، تصمیم (گیری) در این مورد تنها با من نیست

das kann ich nicht allein bestimmen

در مورد چگونگی استفاده از پول تصمیم گرفتن

auch itr.; über das Geld/ über die Verwendung des Geldes bestimmen

۴. مقرر کردن، مقرر داشتن؛ دستور دادن؛ تصریح داشتن، تصریح کردن، صراحت داشتن؛ قید کردن

verfügen, anordnen; [hat]

مثال‌ ها:

مقرر کرد که، دستور داد که

er bestimmte, dass

قانون مقرر می دارد/ تصریح می کند که

das Gesetz bestimmt, dass

(چنین) مقرر شد که

es wurde bestimmt, dass

عبارات کاربردی:

اینجا منم که دستور می دهم!

hier bestimme ich/ habe ich zu bestimmen!

۵. تحت تاثیر قرار دادن

beeinflussen, prägen

مثال‌ ها:

جهان نگری قرون وسطی متاثر از مسیحیت است

das Christentum hat das Weltbild des Mittelalters bestimmt

تحت تاثیر احساسات خود بودن/ قرار داشتن، خود را به دست احساسات خود سپردن

sich von seinen Gefühlen bestimmen lassen

۶. تعریف کردن

Begriff

۷. منصوب کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن؛ فرمان دادن

[Politik]; [hat]

مثال‌ ها:

با رأی مخفی تعیین کردن

in geheimer Wahl bestimmen

قانون مقرر می دارد که ...

das Gesetz bestimmt, daß ...

هر گاه بنحو دیگری مقرر نشده باشد

soweit anders nicht bestimmt ist